روانشناسي

 
 
حق مالكيت بدن را به كودك ياد بدهيد
|

با يك بغل شروع شد. من و دخترم از مهدكودك بيرون مي‌آمديم كه دوست صميمي‌اش آمد جلو تا او را بغل كند. دخترم اجازه نداد و دستم را مي‌كشيد تا برويم. براي من خيلي عجيب بود و راستش را بخواهيد شرمنده شدم. مادر بچه آنجا ايستاده بود و نگاه‌مان مي‌كرد. يواشكي از دخترم خواستم كه دوستش را بغل كند. اينكه آن بچه كوچك و نازنين از رفتار دخترم آزرده شود و قرار گرفتن در اين شرايط امتناع احساس بدي برايش ايجاد كند، برايم سخت بود. اما من به پيامي كه به فرزند خودم مي‌دادم توجه نمي‌كردم و فقط نگران دوستش بودم. من مي‌خواستم دخترم را مجبور به انجام كاري كنم كه دوست نداشت. به دخترم اين مفهوم را انتقال دادم كه حريم شخصي‌اش مهم نيست و مي‌تواند به خاطر خوشايند ديگران و فقط براي اينكه آدم باادبي به نظر برسد از تمايل خودش بگذرد.

✨من بعدا متوجه اشتباهم شدم و رفتارم را تغيير دادم؛ گام‌هايي برداشتم براي اينكه او بفهمد بايد بدنش را دوست داشته باشد و آن را حق خودش بداند و هيچ‌كس حتي مادرش نمي‌تواند و نبايد به او بگويد با بدنش چه كند.

چطور توانستم حق مالكيت بدن را به او ياد بدهم؟

او حق دارد براي موهايش تصميم بگيرد

دخترم موهاي بلند و فر و زيبايي دارد. اما همين موها يك چالش مهم در زندگي من بود. موهاي بلند روي كمر زيباست اما دردسرهاي خودش را دارد. مثلا شست‌وشوي اين همه مو كار ساده‌اي نيست و واقعا زمان بر است. آرايش مو و جمع كردنش هم سخت است. شايد من دوست داشته باشم او موهايش را كوتاه كند تا كار مراقبت و نگهداري از موها آسان‌تر شود. اما اين واقعا حق من نيست كه براي اندازه موهاي دخترم تصميم بگيرم مگر اين‌كه او خودش بخواهد. اين موها متعلق به من نيست و من فقط والد او هستم نه مالك بدن او. اين موهاي اوست و به من ربطي ندارد كه دخترم دوست دارد دردسر شستن موهايش را تحمل كند. تا زماني كه اين كار به او آسيبي وارد نمي‌كند و با موهاي بلندش خوشحال است، من به اين حق احترام مي‌گذارم و نظري نمي‌دهم.

آيا من اجازه دارم او را غلغلك بدهم؟

فرزند من بدن حساسي دارد و غلغلكي است. وقتي بچه‌تر بود ما زياد با او شوخي مي‌كرديم و غلغلكش مي‌داديم. يادم مي‌آيد كه بارها از ما خواسته بود كه بيشتر ادامه ندهيم و شوخي بس است. يك بار باجديت گفت: «بس كن!» اما من باز غلغلكش مي‌‌دادم و مي‌گفتم: «بس نمي‌كنم، بس نمي‌كنم.»

غلغلك دادن كار جالبي است اما مي‌تواند براي كودك يك موقعيت آزار دهنده باشد. بعدها دوباره به اين مساله فكر كردم. من چه چيزي به او ياد دادم؟ آيا منظور من اين نبود كه «نه» گفتن تو ارزشي ندارد و معنايش واقعا تمام كردن نيست؟ تو از ما خواستي ديگر غلغلك ندهيم اما حرف تو براي ما مهم نبود. گويا خواسته تو بي‌اعتبار و بي‌ارزش است.

ما وقتي اين نكته را متوجه شديم، رفتارمان را تغيير داديم. هنوز هم گاهي وسط بازي قلقلكش مي‌دهيم اما وقتي او مي‌خواهد كه ديگر ادامه ندهيم، به خواسته‌اش توجه مي‌كنيم مگر اين‌كه خودش دوباره پيشنهاد شروع بازي را بدهد. بغل كردن زوركي نيست بعد از ماجرايي كه گذشت من از دخترم خواستم بدون اينكه ديگران را ناراحت كند و احساسات‌شان را جريحه‌دار كند به آنها بفهماند كه علاقه‌اي به بغل كردن ندارد و تاكيد كردم كه حتي من به عنوان مادرش هرگز او را مجبور نخواهم كرد كاري كه واقعا دوست ندارد را انجام بدهد حتي اگر اين يك بوسه كوچك از گونه‌اش باشد. ديگر هرگز از او نخواستم براي رعايت ادب و خوشايند ديگران پذيراي آغوش آنها باشد.

اين مساله‌اي ساده بود و من نتيجه‌اش را خيلي زود در رفتار فرزندم ديدم : دفعه بعدي كه دوستش مي‌خواست او را بغل كند، دخترم ابتدا سعي كرد از موقعيت فرار كند اما حرف‌هاي ما تاثير مثبتي داشت، چون او دوباره برگشت و به دوستش گفت: «امروز بغل نمي‌خوام.» حرف او اصلا به معناي رد كردن درخواست محبت‌آميز دوستش نبود. من دخترم را مجبور نمي‌كنم كه ديگران را به آغوش بگيرد يا ببوسد يا هر واكنش و تماس جسمي محبت‌آميز ديگري داشته باشد مگر اينكه واقعا اين كار برايش خوشايند باشد.

منبع:مركز مشاوره-حق مالكيت بدن را به كودك ياد بدهيد



:: ات مرتبط:

:: برچسب‌ها:
نویسنده : ravanshenas4455
تاریخ : 1402/3/29 
زمان : ۱۹
[ ]